وقت آن رسیده که معادن علاوه بر حفاری در اعماق زمین و استخراج مواد معدنی، به فکر عمق گرفتن در دانشهای مدیریتی جدید و استخراج استراتژیهای کارآمد برای برخورد با چالشهایی از جنس فناوری و تقاضای روزافزون باشند.
همهگیری کرونا گرچه فاجعهای خانمانسوز برای بیشتر مردم و صنایع مختلف بود، اما شروع روندی صعودی در افزایش تقاضا و ارزش محصولات صنایع معدنی شد. سال ۲۰۲۱ این صنعت شاهد ثبت رکوردهای جدیدی در کالاهای متفاوت خود بوده است. انتظار میرود که سال ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳ نیز روند صعودی افزایش تقاضا ادامه داشته باشد و مواد معدنی و کالاهای خامِ مصرفی صنایع مختلف، رکودهای قیمتی جدیدتری را به خود ببینند. حاشیه درآمد قبل از بهره، مالیات و استهلاک (EDITDA) شرکتهای معدنی در سال ۲۰۲۱ در حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد بود (در حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد بیشتر از سال ۲۰۲۰).
انتظار میرود تا سال ۲۰۳۰، ۱ میلیون آسیایی به کلاس اقتصادی متوسط بپیوندند و همین امر باعث ادامه روند صعودی در تقاضا و متناظر با آن، قیمت کالاهای معدنی شود. از زمان شروع محدودیتهای کرونا تاکنون، ۵۰ شرکت برتر معدنی همیشه جزء موفقترین شرکتها در بازارهای سهام بودهاند. بهطور دقیقتر، از سال ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۰ ارزش سهام این شرکتها در بازارهای مالی در حدود ۴۰ درصد افزایش یافته است.
نکته بارز درباره این رشد تقاضا که هدف این مقاله هم هست، نیاز به مدیریت قدرتمند و بهروز در ردههای بالای تصمیمگیری است. در ده سال گذشته، جابهجاییهای قابلتوجهی در مدیران عاملِ شرکتهای معدنی صورت گرفته است. اصلیترین دلیل در اعمال این تغییرات، نوسانات شدید در بازار سهام، تغییر سهامداران، فشار سازمانهای زیستمحیطی و ورود فناوریهای جدید به فرایندهای معدنی بوده است.
در این مقاله قصد داریم به چالشهای مدیریتی در صنعت معدن و راهکارهای موجود در برخورد با آنها بپردازیم.
شرایط مساعد تغییر
صنعت معدن از ترازنامههای بسیار قویای برخوردار است و رقمهای نجومی به این صنعت وارد یا از آن خارج میشوند، اما سالها است که از عدم سرمایهگذاری موردنیاز برای پروژههای خود رنج میبرد. در فاصله زمانی ۲۰۱۳ تا ۲۰۲۰، هزینههای سرمایهگذاری معدنی از ۲۶۰ میلیارد دلار به ۱۳۰ میلیارد دلار نزول کرده است. بهطور ویژه، در بازه زمانی ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۶ و به دلیل کاهش تقاضای جهانی، شرکتهای معدنی بسیاری از هزینههای عملیاتی خود را کاهش دادند. از سال ۲۰۱۶ هزینههای سرمایهگذاری افزایش یافتهاند، اما نسبت به جریان مالی به وجود آمده همچنان کماند.
این اعداد نشان از آن دارند که علیرغم رشد تقاضا و درآمد شرکتهای معدنی، مدیران اجرایی همچنان دستبهعصا راه میروند و به دنبال پذیرش ریسکهای کلان برای رشدهای کلان نیستند.
هزینههای سرمایهگذاری برای ۵۰ شرکت معدنی بزرگ دنیا در سال ۲۰۲۲ به عدد تقریبی ۸۴ میلیارد دلار، ۳۰ درصد بیشتر از سال ۲۰۱۹، میرسد. این در حالی است که در سال ۲۰۱۳ میزان سرمایهگذاری در صنعت معدن بیشتر از ۱۲۵ میلیارد دلار بود. بهطور متوسط، ۷۰ درصد از درآمد شرکتهای معدنی از عملیات معدنی، استخراج مواد معدنی و عرضه آنها، نتیجه میشود و تنها ۲۰ درصد این درآمدها حاصل از رشد سهام آنها بوده است.
مهمتر اینکه، بهرهوری شرکتهای معدنی، باوجود رشد ایجاد شده در سالهای اخیر، ۲۵ درصد از میزان متناظر آن در دهه اول قرن ۲۱ کمتر است. همزمان با محیط مطلوب برای ارتقاء سطح بهرهوری، شرکتهای معدنی همچنان رشد تقاضا را پیشرو خواهند داشت. یکی از اصلیترین پیشرانهای این افزایش در تقاضا، حرکت جهان به سمت اقتصاد خالص- صفر است که بهطور کامل به وجود منابع فلزی وابسته است.
چالشهای مدیریتی در صنعت معدن
باوجوداین نیاز جهانی و بازار داغ شرکتهای معدنی، فشارهای جهانی برای بهینهسازی فعالیتهای معدنی و کاهش حداکثری تولید دیاکسید کربن، در سالهای اخیر تغییرات زیادی را در چارت سازمانی شرکتهای معدنی ایجاد کرده است.
شرکتهای معدنی مجبورند تا ۱۰ سال آینده نسبتهای حجمی بسیار بالاتری را نسبت به سالهای قبل استخراج کنند. از طرفی، چنین استخراجهایی باید در بازههای زمانی کوتاه، با کمترین میزان تولید دیاکسید کربن، کمترین میزان صدمه به محیطزیست و بالاترین سطح بهرهوری انجام شود.
بهعنوانمثال، انتظار میرود بروز فناوریهای جدید نیاز به استخراج مس را بیشتر از هر زمان دیگری افزایش دهد. بنا بر تقریبهای موجود، این میزان افزایش بین ۵ تا ۸ میلیون تن (در سال) خواهد بود. همچنین، تقاضا برای مواد معدنی دیگری چون آهن و نیکل نیز رشدهایی نمایی خواهند داشت. در حضور این رشد تقاضا برای مواد معدنی، تخمین زده میشود که ۲۵۰ میلیارد تا ۳۵۰ میلیارد دلار افزایش در هزینههای سرمایهگذاری را شاهد باشیم.
همه آنچه تاکنون عنوان شد ما را به یک تفکر هدایت میکنند، در حضور روند صعودی تقاضا، معادن بازههای زمانی بسیار فشردهای برای سازگاری با شرایط، تصمیمگیری و استخراج معدنی در اختیار دارند. با ملاحظه رقمهای بزرگی که در پیشبینیها آمدهاند، سهامداران بیشتر از هر زمان دیگری به مدیران بالادستی در صنعت معدن فشار خواهند آورد و سالهای آتی چالشبرانگیزترین روزها در صنعت معدن خواهند بود.
در ادامه به چالشهایی میپردازیم که در آینده، مدیران صنایع معدنی بیشتر از هر زمان دیگری با آنها مواجه خواهند شد. اخذ استراتژیهای قدرتمند، مدیریت ریسک و سرمایه، بهرهوری از تجهیزات و نیروی انسانی و فائق آمدن بر چالشهای زیستمحیطی اصلیترین مسائلی هستند که مدیران آینده صنعت معدن با آن مواجه خواهند شد.
۱. کمبود شدید در نیروی کار ماهر
اولین و شاید اصلیترین چالش که یک مدیر معدنی باید با آن دستوپنجه نرم کند، کمبود نیروی کار ماهر است. پیشبینی میشود که در ۳۰ سال آینده، برعکس باورهای معمول در نیاز به سرمایههای کلان، این استعدادهای انسانی هستند که صنایع مختلف برای جذب آنها به آب و آتش میزنند. یکی از بارزترین زنگ خطرها، همهگیری کرونا بود که چالشهای مدیریت نیروی انسانی را پررنگ کرد و بسیاری از شرکتها به دلیل عدم توانایی در مدیریت، جذب و نگهداری نیروی انسانی، ضررهای کلانی را تجربه کردند.
همهگیری کرونا هنوز تمام نشده است و شاید هیچوقت هم به پایان نرسد. بیولوژیستها بر این باورند که همهگیریهای آینده با فاصلههای زمانی کمتری رخ میدهند و انسان به تعریف دوبارهای از فعالیتهای دستهجمعی و محیطهای کار نیاز خواهد داشت. بهعنوانمثال، ابر شرکت معدنی Rio Tinto، به دلیل چالشهای نیروی انسانی، پیشبینی کرده که سال ۲۰۲۲ مقادیر کمتری از سنگ معدن را بتواند صادر کند.
شورای بینالمللی معادن و فلزات[۱] پیشبینی کرده است که ۲۰ درصد از کارگران صنایع فلزی و معدنی شغلهای کنونی خود را، به دلیل ورود فناوریهای جدید به معادن، از دست میدهند. علاوه بر این، مدیران عاملِ شرکتهای معدنی باید با صنایع دیگر نیز بر سر نیروهای ماهر و تازهنفس بجنگند.
بهعنوانمثال، شرکتهای فناوری محور چون گوگل و آمازون را در نظر بگیرید، این شرکتها چنان جذابیتی در فضاهای حرفهای خود ایجاد کردهاند که ماهرترین و بااستعدادترین نیروهای انسانی برای کسب موقعیتهای شغلی در این شرکتها، پیشقدم میشوند.
۲. سرمایهگذاریهای محدود در صنعت معدن
سالها سرمایهگذاری محدود در استخراج معدن باعث شده جذب سرمایههای جدید برای بازار پر تقاضای محصولات معدنی، و یافتن و استخراج از سایتهای جدید معدنی، برای مدیران معادن چالشی همهجانبه باشد. همزمان که عطش برای مواد معدنی بالا میگیرد، نیاز به سرمایهگذاریهای جدید، استراتژیها و یک نقشهراه جدید ایجاد میشود. باور بر این است که در چند سال آینده، نیاز به سرمایهگذاری در استخراج معدن تا ۴۰ درصدِ میزان کنونی افزایش یابد. در حضور چنین رشدی، نداشتن یک استراتژی کارا در جذب و استفاده از سرمایه، جز شکست به هیچ مقصد دیگری نخواهد رسید.
باوجود تحلیلها و شواهد موجود در نیاز به ارتقاء میزان سرمایهگذاری، شرکتهای معدنی بسیار کندتر از آنچه که باید عمل میکنند. به عبارتی، صنایع معدنی با حجمی از تقاضا روبرو هستند که توان مدیریتیِ کافی برای پاسخگویی به آن را ندارند.
۳. پتانسیل موجود در افزایش خطرات ژئوپلیتیک
در سالهای اخیر تنش بین کشورهای مختلف، بخصوص در نقاط مرزی و معدنی، بر سر ذخایر طبیعی افزایش یافته است. دلیل اصلی این امر، کاهش ذخایر طبیعی و تلاش کشورها برای حفظ و بهرهبرداری بیشتر از منابع در دسترس است. مطمئناً چنین تحرکات سیاسی و در مقیاسهای ملی بر عملیات معدنی و زنجیرههای تأمین متناظر با آنها تأثیر خواهند گذاشت.
۴. بهرهوری پایین
نقطه اوج بهرهوری در صنعت معدن دهه آخر قرن بیستم بود. از آن سالها به بعد، میزان بهرهوری معادن بیشتر از ۳۰ درصد نزول کرده است. این مسئله یکی از مرتفعترین موانع در بهینهسازی فعالیتهای معدنی و ثبات در سطوح بالای مدیریتی بهحساب میآید. همچنین، ارزشهای بیشتری را میتوان با فعالیتهای دیگری چون کاهش دیاکسید کربن، برنامهریزی بهینه فعالیتهای معدنی و استفاده از فناوریهای جدید در عملیات معدنی، ایجاد کرد. پتانسیلهایی که کمتر از ۱۰ درصد شرکتهای فعال معدنی بر روی آنها تمرکز کردهاند.
۵ حوزه اصلیِ تمرکز برای مدیریت معدن
برای بهبود بازدهی در معادن، هیئتمدیره و مدیران ارشد باید نگاهی کلنگر (همهجانبه) به استراتژیهای خرد و کلان معدن داشته باشند. با یک دید کلنگر، شرکتهای معدنی میتوانند بهبودی ۱۰ تا ۲۰ درصدی در EBITDA خود تجربه کنند. بهطور ویژه، مدیران عامل باید از اتصال یکپارچه واحدهای زیرمجموعه خود اطمینان حاصل کنند. استخراج و بهرهبرداری از معدن یک فعالیت یکپارچه است که توسط چندین واحد از شرکت انجام میپذیرد؛ خیلی سخت است بهرهوری را ارتقاء داد وقتی این زنجیره از هم گسسته باشد و اجزای آن بهصورت انفرادی کار کنند.
۱. برنامه رشد شرکت را توسعه دهید
شرکتهای معدنی باید برنامههای قدیمی خود را بهروز کنند و در این بهروزرسانی، دایره فعالیتی بازتر و متناظر با آن عملیات گستردهتری را تعریف کنند. بهطور خاص، برنامههای عملیاتی شرکت باید بازنگری شوند تا به برنامهای چابک و بهینه منجر شوند. برای رسیدن به این هدف، گامهای زیر حیاتیاند:
- بازنگری برنامه اکتشاف و سرمایهگذاری: چنانکه عنوان شد بازار تقاضا برای محصولات معدنی رو به رشد است. بنابراین، معادن باید به دنبال چرخشهای همهجانبه در برنامههای خود باشند تا بتوانند به تقاضاها پاسخ دهند.
- فعالانه به دنبال ایجاد تنوع در دارایی، تملک و ادغام آنها باشید: زمینها و مناطق با پتانسیل بالا را تشخیص داده و برای خرید یا مشارکت در استخراج آنها اقدام شود. باوجوداین، باید کارشناسیهای دقیقی از مناطق به وجود آید تا سرمایههای محدود شرکت به هدر نروند.
- تمام سناریوهای ممکن در ارزش پرتفوی شرکت را بررسی کنید: بسیاری از داراییها در بلندمدت ارزش خود را از دست میدهند. بنابراین، شرکتهای معدنی باید به دنبال واگذاری بخشهایی از آنها باشند.
- معادن را در چهارچوبی مدولار و پویا توسعه دهید: یک رویکرد مدولار به شرکتهای معدنی این امکان را میدهد که انعطافهایی متناسب با تقاضا و قیمت محصولات معدنی داشته باشند. همچنین، چنین چارچوبی باید طوری طراحی شود که به آنها امکان هدفگیری یک محصول خاص، مثلاً کنسانتره سنگآهن را بدهد. باید به دنبال طراحی کارخانهها و تجهیزات معدنی باقابلیت استفاده مجدد و سیار بود.
۲. استقرار فناوری
معادن باید تفکری همهجانبه را دنبال کنند. بهعنوانمثال، باید فناوریهای جدید را در تمام لایههای فعالیت خود وارد کنند و از آن برای افزایش سرعتِ عملیاتی و کاهش هزینهها استفاده کنند. مطالعات نشان میدهند رویکردهای اجرامحور بالغبر ۵ تا ۱۵ درصد بهرهوری شرکتهای معدنی را ارتقاء میدهند. چنین استراتژیهایی را باید با بهبود KPIها (شاخصهای کلیدی ارزیابی عملکرد) و بهمنظور کاهش هزینههای سایتهای معدنی، کاهش سوخت مصرفی تجهیزات و خودروهای معدن و بهینهسازی سیستم نگهداری تجهیزات معدنی، اجرایی کرد.
بهعنوان نمونه، حسگرها و الگوریتمهای یادگیری ماشین تمام ابزاری هستند که شما برای بهینهسازی رویکردهای نگهداری از تجهیزات معدنی نیاز دارید. شرکتهای معدنی چون BHP، با استفاده از مدلهای فناوری-محور، کاهشهایی ۵۰ درصدی را در طول عمر و هزینه نگهداری تجهیزات معدنی تجربه کردهاند.
در مثالی دیگر، یک شرکت معدنی میتواند از اینترنت اشیاء و اصول یادگیری عمیق استفاده کند تا حجم بالاتری از مواد شیمیایی را از فرایندهای استخراج بازیافت کند و محصول خالصتری را فراهم آورد. خودروهای بدون سرنشین، پهبادها، همزادهای دیجیتال و …، ابزارهای مفیدی هستند که به لطف پیشرفتهای روزافزون فناوری و علوم مرتبط، در اختیار شرکتهای معدنی قرار گرفتهاند.
مطالعات نشان دادهاند، تنها با اتخاذ تصمیمات زیر، شرکتهای معدنی میتوانند به پتانسیلهای عملیاتی خود دسترسی پیدا کنند و از این طریق، بازدهی مالی صنعت را افزایش دهند.
- حرکت از راهحلهای مقطعی و تکهای به تفکر کلنگر و بلندمدت: در استراتژی کلنگر، راهحلهایی چون استفاده از فناوریهای جدید، برای تمام بخشهای عملیات تعریف میشوند و بازهی زمانی توسعه، یک پیوستار به چند دهه پیشرو است.
- برنامههای استراتژی شرکت را بهگونهای طراحی کنید که محور اصلی و اجرایی آنها استفاده از فناوریهای جدید باشد: شرکتهای معدنی بزرگ به دنبال بهرهبرداری حداکثری از فناوریهای مرتبط با فعالیتهای معدن هستند؛ فناوریای چون بلاکچین که در یافتن منشأ انتشار کربن و ردیابی آن استفاده میشود. بهعنوان نمونه، شرکت ترکر (Tracr) از یک فناوری مبتنی بر بلاکچین برای ردیابی محمولههای الماس طبیعی از معدن تا فروشگاههای عرضه آن استفاده میکند. شرکتهای فناوری دیگری چون IBM و MineHub نیز بلاکچین را برای بهبود کارایی عملیات معدنی، لجستیک و امور مالی معادن به کار گرفتهاند.
- با شرکتهای فعال دیگر، مانند استارتآپهای حوزه فناوری یا هر فعالیت متناظر دیگری در زنجیره ارزش، همکاری کنید.
۳. ESG را یک منبع ارزش در نظر بگیرید
درحالیکه بیشتر مدیران و هیئتمدیره شرکتهای معدنی به محیط، جامعه و دولت (ESG[۲]) در قالب گواهیهای اجازه حفاری فکر میکنند، شرکتهای باهوشتر به این مؤلفههای جمعی بهعنوان منابعی از زنجیره ارزش میاندیشند.
هیئتمدیره و سهامداران باید شاخصهای کلیدی عملکرد شرکت را توسط هیئتی خارج از سازمان بررسی و برای بهبود آنها تصمیمگیری کنند. بر اساس گزارش S&P، شرکتهای معدنی در رتبهبندیهای متناظر با اهداف ESG، در ردههای بسیار پایین قرار میگیرند. دلیل اصلی این عقب ماندن صنعت معدن از صنایع دیگر، نداشتن یک سیستم گزارش دهی استاندارد در این صنعت است.
بااینوجود، بر اساس گزارش مکنزی، رده بالایی از شرکتهای معدنی بزرگ چرخشی همهجانبه در سیاستهای زیستمحیطی خود داشتهاند. نگاه نفرتانگیز دوستداران محیطزیست به صنایع معدنی در حال تبدیلشدن به یک تعامل دوسویه و تلاشی برای حل مسائل موجود شده است.
۴. همکاری با شرکتها و بنیادهای خارج از سازمان
برای افزایش نوآوری و بهبود در رشد شرکت، معادن باید به دنبال ایجاد شبکههای ارتباطی قوی با شرکتها، نهادها و مؤسسات دیگر باشند. دیگرانی که مسیرهای موفقیت، یا حتی شکست را پیمودهاند، ذخایر باارزشی برای یادگیری و اجتناب از اشتباهات بنیادیاند. حوزههای اصلی این مشارکتها عبارتاند از:
- اطمینان و انعطافپذیری: بازیگران اصلی در صنایع معدنی باید از دسترسی مشتریان به کالاهای اولیهای که به آن نیاز دارند، اطمینان حاصل کنند. همچنین، به انعطافی نیاز هست که بتواند نزول و صعودهای تقاضا را پاسخگو باشد. ایجاد محدودیتهای ناگهانی در صادرات یا افزایش مالیات بر مواد معدنی، وضعیتهایی هستند که معادن باید واکنشی سریع به آنها بدهند و متناظر با شدت آنها، از خود انعطاف نشان دهند.
- قابلیت ردیابی و گزارش دهی شفاف: در بسیاری از شرکتهای معدنی، ارائه گزارشهای زیستمحیطی متناظر با فعالیتهای شرکت، از جانب خود آنها، ضروری شده است. هدف اصلی در این همکاری شرکتهای معدنی با سازمانهای زیستمحیطی، آشتی با جامعه، دولت و طبیعت است.
- نوآوری: بدون وجود شبکههای پویا در بین شرکتهای معدنی و صنایع دیگر، خلاقیت و ارائه ایدههای نوآورانه هرگز امکانپذیر نخواهد بود. در مدلهای جدید، شرکتهای معدنیِ بزرگ به دنبال همکاری همهجانبه با بازیگران زنجیره تأمین مواد معدنی هستند. بهعنوان نمونه، شرکتهای معدنی مثل BHP، سرمایهگذاریهای کلانی در شرکتهای فناوری میکنند و از این طریق از قدرت نوآورانه آنها برای ارتقاء کارایی فرایندهای خود و تعریف فناوریهای معدنی به شرکت بهره میبرند.
۵. سرمایهگذاری روی استعدادهای آینده
شرکتهای معدنی نیازمند سازگاری با تعریفهای جدید از نیروی کار و نیازهای آنها هستند. بزرگترین چالشهای پیشروی معادن، دیجیتالیشدن و کربنزدایی خواهند بود. با معرفی فناوریهای جدید به صنایع مختلف، نیاز به جذب استعدادهای تازهنفس و نیروی کار سازگار با این فناوریها، اجتنابناپذیر است.
معادن بیشتر از هر عنصر دیگری، به رهایی از سنتگرایی و جذب ایدههای فناورانه نیاز دارند. متناظر با این نیاز، نیاز به سرمایهگذاری بر روی استعدادهای جوان و بهرهبرداری از این سرمایهگذاری در سالهای چالشبرانگیز آتی، احساس میشود.
معادن باید استراتژیهای خلاقانهای طراحی کنند که در آن مدارس و دانشگاهها بهعنوان منابع بالقوهای برای نیروی کار ماهر تعریف شدهاند. اولین گام در پیادهسازی این استراتژی جدید در جذب نیرو، تفکری کلنگر به سازماندهی نیروی انسانی در تمام بخشهای شرکت است. همچنین، نقش زنان باید بیش از هر زمان دیگری در معادن پررنگ شود. چشمپوشی از پتانسیل بالایی که زنان دارند، نقصی همیشگی در ساختارهای جذب نیرو در صنایع معدنی بوده است.
جمعبندی:
دهههای آتی روزهای پر چالشی برای صنعت معدن به ارمغان خواهند آورد. شرکتهای معدنی باید با انواع ریسکهای ژئوپلیتیک، زنجیره تأمین و بازارهای مالی روبرو شوند. در دنیایی چنین، مدیران ارشدِ معادن باید نگاهی کلینگر به سازماندهی شرکتهای خود داشته باشند و تیمهایی عملیاتی برای ایجاد تغییرات اساسی و متناظر با چالشهای موجود تشکیل دهند. مدیران عامل و هیئتهای مدیرهای که فوریت مسئله را درک کردهاند، یک گام جلوتر از سایرین هستند.
از طرفی، ریسکهای موجود، با خود ارزشها و پتانسیلهای رشد را هم برای سازمان به همراه دارند. به عبارتی، آنچه باید مدیریت شود، توازنی بین پذیرش خطر و اتخاذ سرمایهگذاری کلان و سودهای بالقوه و نهفته در آنها است. شاید همین امسال و تصمیمات مدیریتی آن، مرز بین موفقیت و شکست شرکتهای معدنی در آینده نهچندان دور باشد.
کلمات کلیدی:
مدیران – معادن – چالشهای معدن – مدیران عامل – شرکتهای معدنی – بهرهوری – مواد معدنی – چالشهای مدیریتی
منابع:
https://www.icmm.com/en-gb/research/social-performance/2021/future-of-jobs-in-mining-regions
[۱] International Council on Mining and Metals
[۲] Environmental, Social and Governance